story
هوایـــــــــــــــــــــ ــــت را کرده ام کمی "هــــــــــــــا" کن . . .
برای دیدن تمام عکسها با اندازه بزرگ به ادامه مطلب بروید.... زیباترین عکسهای تنهایی در ادامه مطلب... عیب نداره ... و دلش برات تنگ میشه ! ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ بـه سلــامتـــی کســـی کــه نمیشنـــاستــِت ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ واســـــــه ما که ميـــگذره
_____________________________
شکسته ام میفهمی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه وقتایی...یه کسایی...یه جورایی... یه وقتایی...یه کسایی...یه جورایی... کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .
پسر روستایی واگن پر از ذرت خود را در جاده سرنگون کرد. کشاورزی که در آن نزدیکی زندگی می کرد ، آمده بود تا ببیند چه اتفاقی افتاده. او با صدای بلند گفت : آهای پسر ، ناراحتی هایت را فراموش کن و به خانه ما بیا و شام را با ما صرف کن. بعد من کمک می کنم که واگن را راست کنی. کشاورز با اصرار گفت : آه بیا برویم پسرم. بالاخره پسر موافقت کرد و گفت: بسیار خوب ، باشد ، ولی بابام دوست ندارد. بعد از شام صمیمانه ، پسر از میزبانش تشکر کرد و گفت : حالا حالم خیلی بهتر شده ، اما می دانم بابام واقعا عصبانی خواهد شد. همسایه گفت : من فکر نمی کنم ، راستی بابات کجاست؟ "او زیر واگن است."
عیب نداره که " تنهایی "...
عیب نداره که شبا بدون " شب بخیر " می خوابی ...
عیب نداره که جمله ی "دوستت دارم " رو نمیشنوی ...
عیب نداره که دلش دیگه برات " تنگ " نمیشه ...
عیب نداره حرفاتو باید تو تختت با " خودت " بزنی ...
عیب نداره زیره بارون بدون اون ، باید " تنها " خیس شی ...
عیب نداره که کسی نیست " درد " هاتو بهش بگی ...
عیب نداره گلم ، " خــدا بــزرگــه " اونم تنهاست ، بدون شب بخیر می خوابه ، دوستت دارم های تورو میشنوه
حرفاتو به اون بزن ، زیره بارون باهاش قدم بزن ، به خودش قسم به درد و دلت گوش میده !!
امـــا نــوشتــه هــاتــو میخـــونه
تــا از درونـــِت بـــا خبـــر بشـــه
و زیــرش کـــامنــت میــذاره
نــه بــه خـــاطـِر اینکــه خوشـِش امـــده
واســـه اینکــه بهـــت بفهمـــونه تنهـــا نیستـــی!!
ولـــــــــي
به شما خوش بگـــــــــــذره !
همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد . پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد .
وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشید آقا ! یه کمربند می خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست ... .
- به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ، ...
پسر جواب داد: شما خیلی لطف دارید ، ولی فکر نمی کنم بابام بخواهد من این کار را بکنم.
Power By:
LoxBlog.Com |